استراتژی کسب و کار ابزاری است که سازمان برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود به کار می بندد. به طور معمول یک استراتژی کسب و کار دوره زمانی ۳ الی ۵ ساله را پوشش می دهد.
این مفهوم، مجموعه ای از اصول راهنما است که با ابلاغ و پذیرش در سازمان، الگویی مطلوب از تصمیم گیری ایجاد میکند. بنابراین این امر در مورد چگونگی تصمیم گیری و تخصیص منابع در کل شرکت برای تحقق اهداف اصلی خواهد بود. یک استراتژی خوب یک نقشه راه مشخص، متشکل از مجموعه ای از اصول یا قواعد راهنما را ارایه می دهد که اقدامات افراد، بایدها و نبایدها و موارد مورد نیاز برای رسیدن به اهداف را مشخص می کند.
فهرست محتوا
چرا به استراتژی کسب و کار نیاز داریم؟
تقریبا در هر حالتی، حفظ مشتری یک ایده آل است تا اینکه دایما به دنبال مشتریان جدید باشیم. این یکی از حوزه های اصلی است که استراتژی کسب و کار را ضروری می نماید. در صورت عدم وجود یک طرح تجاری مناسب، ایجاد وفاداری مشتری برای شما دشوار خواهد شد. نداشتن طرح برای حفظ مشتریان باعث میشود که حفظ آنها دشوار شود. موضوع دیگر که پیرامون اهمیت استراتژی کسب و کار می توان مطرح کرد، تخصیص منابع می باشد. منابع همیشه محدود هستند و هدایت درست آنها نیاز به مدیریت کارآمد دارد. سوم، گسترش تجارت نیز هدفی است که بدون استراتژی نمی توان به آن دست یافت. مشخص کردن اهداف و بودجه مورد نیاز راه رسیدن به هدف را هموار می کند.
سه نوع استراتژی کسب و کار
مایکل پورتر در کتابش با عنوان “استراتژی رقابتی” به سه نوع متفاوت از استراتژی در کسب و کار اشاره می کند: تمایز، رهبری هزینه و تمرکز. هر یک از این سه نوع می تواند در طولانی مدت موفق باشد، اما هر کدام به اولویت های خاصی در تخصیص منابع محتاجند.
تمایز
شرکت های استفاده کننده از این استراتژی باید به مشتری ثابت کند که آنها متفاوت و برتر از رقبا هستند. یک استراتژی تجاری تمایزی ارتباط اندکی با قیمت دارد. شرکت در اینجا می تواند قیمت بالاتر محصولات یا خدمات را طلب کند. استراتژی بلندمدت در این حالت کاهش هزینه ها در نقاطی است که به تمایز کمک نمی کنند. بنابراین امکان حفظ رقابتی هزینه ها باقی خواهد ماند. اما با تمرکز بر روی محصولات با کیفیت بالا و پرورش یک تصویر از برند تمایز ایجاد میشود.
رهبری هزینه
این استراتژی در ظاهر آسان بوده اما پیاده سازی آن دشوار است. هدف در اینجا این است که ارزانترین ارایه دهنده محصول یا خدمات باشید. این روش برای شرکتهای بزرگ مفید خواهد بود زیرا آنها در مقیاس گسترده ای فروش دارند.
تمرکز
بر خلاف استراتژی های تمایز و رهبری هزینه، یک استراتژی کسب و کار کنجکاور بر قسمت کوچکی از بازار تمرکز دارد. شما در حال برآورد نیازی هستید که شاید افراد کمتری به آن محتاج باشند، اما از سوی دیگر رقابت کمتری نیز وجود خواهد داشت.
دسته بندی های اصلی
یک استراتژی کسب و کار مرتبط با منابع می باشد. افزایش سرمایه برای ساخت یک کارخانه یا مانند آن از جمله این موارد است. استراتژی ها همچنین مربوط به دامنه فعالیت های یک کسب و کار هستند. دو دسته اصلی از این راهبردها را می توان شناسایی کرد:
استراتژی های عمومی: انواع اصلی استراتژی های عمومی که سازمانها می توانند دنبال کنند:
- رشد: یعنی گسترش شرکت برای خرید دارایی های جدید از جمله مشاغل جدید و توسعه محصولات.
- بین المللی سازی/جهانی سازی: یعنی انتقال عملیات به کشورهای دیگر.
- تعدیل: شامل کاهش فعالیت و تمرکز روی بهترین محصولات است. تمرکز روی آنچه که بهتر انجام می دهید.
استراتژی های رقابتی
استراتژی های رقابتی مربوط به انجام کارها، با کیفیت بهتر از رقبا هستند. برای پیروزی یک شرکت نباید فقط ایده های رقبا را کپی کند. آنها باید به دنبال رقابت باشند. برای رقابت پذیری دو راه اصلی وجود دارد:
- فروش اجناس با قیمت پایین تر از رقبا. این امر زمانی امکان پذیر است که بنگاه اقتصادی رهبر بازار بوده یا از صرف اقتصادی بهره مند شود.
- تمایز محصول از رقبا. این امکان را به شما می دهد که در صورت تمایل قیمت بالاتری درخواست کنید.
رویکردها
رویکردها در استراتژی کسب و کار
- سازمان های درون محور: بیشتر سازمان ها از درون هدایت می شوند، این بدان معناست که استراتژی آنها توسط آنچه که در گذشته انجام داده اند، هدایت می گردد. سیستم فکری این سازمان ها از داخل به بیرون است. ضعف این نوع استراتژی عدم تطابق با تغییرات بازار می باشد.
- سازمانهای مشتری محور: سازمانهای مشتری محور نمونه هایی هستند که سعی می کنند خود را نزدیک به مشتری نگه داشته و به آنها گوش دهند. مشکل این رویکرد این است که این سازمانها تلاش می کنند که همه چیز برای همه مردم باشند.
- سازمانهای مبتنی بر بازار: سرانجام، سازمانهای بازار محور استراتژی های خود را بر اساس انتخاب آگاهانه در مورد بازارها و ارزش افزوده تنظیم می کنند.
عناصر استراتژی کسب و کار
هدف همه تجارتها پایداری و جذب مشتری است. یک استراتژی منسجم کسب و کار به شما کمک می کند تا عملکرد شرکت را درک کنید و متوجه شوید که چه عواملی می تواند آنرا بهبود دهد. لازم به ذکر است که ذات این فعالیت با ریسک همراه بوده و هیچ برنامه ای نمی تواند به طور دقیق آینده را مشخص کند. آینده لزوما به شکل گذشته نخواهد بود. در اینجا به بعضی از عناصر استراتژی کسب و کار اشاره میشود:
- ایجاد اهداف کوتاه مدت و کلیدی.
- تفکر انتقادی درباره ضعف ها در داخل و خارج سازمان.
- ارزیابی خطرات احتمالی
- ارزیابی تغییرات بازار آینده و پیش بینی تغییرات.
- توصیف ویژگی ها و نیاز های مالی.
- ارزیابی و کنترل.
فواید استراتژی کسب و کار
- وضوح، تمرکز و جهت گیری. وجود یک استراتژی باعث میشود که بدانید در حال حاضر کجا هستید، به کجا میروید و برای رسیدن به هدف چه کاری باید انجام دهید. این امر به فعالیت ها شفافیت، تمرکز و جهت دهی می دهد.
- انگیزه و تحرک. توسعه استراتژی نیازمند انگیزه در فرد و تیم می باشد.
- در ک بهتر از کسب و کار فعلی. شناسایی مواردی مانند وضعیت مالی، رضایت مشتری، گردش کارکنان، روند فروش و بازاریابی، …باعث میشود که زمینه برای رشد فراهم گردد.
- توافق در مورد آینده بلندمدت. توافق بر سر چشم انداز می تواند نیروها را به اتحاد برای رسیدن به هدف وادار کند.
- شناسایی مراحل کلیدی مورد نیاز. شناسایی مراحل و نقاط عطف برای پیش برد برنامه ها الزامی است.
- فرصت های جدید. بررسی های دقیق و عمیق باعث میشود که فرصتهای جدید خود را نشان دهند. یک فرصت جدید برای یک پرش بزرگ کافی خواهد بود.
- زمانی که می دانید به کجا میروید، شانس بیشتری برای رسیدن وجود دارد.
- نتایج بهتر کسب و کار. توسعه استراتژی کسب و کار می تواند باعث بهبود عملکرد با استفاده از تمرکز و جلوگیری از اتلاف منابع شود.