آریستوکراسی چیست: تعریف و مثال ها
آریستوکراسی یا حکومت اشراف نوعی حکومت است که در آن مردم توسط طبقه کوچک و ممتازی از مردم به نام اشراف اداره می شوند. در حالی که آریستوکراسی شبیه الیگارشی است که قدرت را در دست افراد معدودی قرار می دهد، این دو نوع حکومت از چند جهت کلیدی با هم تفاوت دارند. اشراف نخبگان که زمانی رایج ترین شکل حکومت بودند، در طول تاریخ خود بر کشورهای بزرگی از جمله بریتانیا، روسیه و فرانسه حکومت می کردند.
- آریستوکراسی شکلی از حکومت است که در آن قدرت سیاسی در اختیار افراد معدودی منتخب به نام اشراف یا نجیب زادگان است.
- این مفهوم برگرفته از واژهای یونانی به معنای «حکومت بهترینها»، به دلیل برتری اخلاقی و فکری، شایستهترین افراد برای حکومت در نظر گرفته میشوند.
- آریستوکرات ها به طور معمول عناوین اشراف، قدرت و امتیازات خود را به ارث می برند، اما ممکن است توسط یک پادشاه به اشراف منصوب شوند.
- این نوع حکومت برای قرنها رایجترین نوع حکومت، اشرافیت به عنوان یک سیستم قدرت سیاسی، پس از جنگ جهانی اول ناپدید شد.
فهرست محتوا
آریستوکراسی یعنی چه؟
اصطلاح آریستوکراسی از کلمه یونانی aristokratia به معنای “حکومت بهترین ها” گرفته شده است، یعنی افرادی که به دلیل برتری اخلاقی و فکری، واجد شرایط اداره جامعه هستند. اصطلاح اشرافیت ممکن است نه تنها در مورد یک طبقه حاکم دولتی بلکه برای بالاترین طبقه اجتماعی در یک جامعه خاص نیز به کار رود. اعضای طبقه اشراف با داشتن عناوین افتخاری مانند دوک، دوشس، بارون یا بارونس، هم از قدرت سیاسی و هم از اعتبار اجتماعی و اقتصادی برخوردارند.
متمایزترین ویژگی اشراف سیاسی و اجتماعی روشی است که نخبگان آنها انتخاب می شوند.
اغلب، اشراف زادگان موقعیت خود را، اغلب از طریق قرن ها نسب خانوادگی، به ارث می برند. این روش منعکس کننده این باور قدیمی اما بی اساس است که اعضای برخی خانواده ها از نظر ژنتیکی مناسب تر از دیگران برای حکومت هستند. اشراف، به ویژه در اشراف حکومتی، ممکن است بر اساس عقل برتر و توانایی رهبری ثابت شده خود انتخاب شوند. اشراف نیز ممکن است به نفع خود انتخاب شوند – اعطای مقام عالی توسط پادشاهان به افرادی که بهترین خدمات را به آنها ارائه کرده اند. در نهایت، مناصب در طبقه اشراف ممکن است صرفاً بر اساس ثروت شخصی، اعم از به دست آمده یا به ارث رسیده باشد. در آریستوکراسی مبتنی بر ثروت، اعضای طبقات اقتصادی پایین هیچ شانسی برای دستیابی به قدرت سیاسی ندارند، صرف نظر از اینکه چقدر عقل و شایستگی داشته باشند.
در دوران مدرن، عضویت در طبقه حاکم اشرافی ممکن است بر اساس وراثت، ثروت، وضعیت نظامی یا مذهبی، تحصیلات یا ترکیبی از ویژگی های مشابه باشد. در هیچ یک از این موارد، مردم طبقات عادی اجازه ندارند در یک حکومت آریستوکراسی شرکت کنند، همانطور که در یک دموکراسی نمایندگی یا یک سلطنت پارلمانی حضور دارند.
آریستوکراسی در مقابل الیگارشی
آریستوکراسی و الیگارشی هر دو اشکال حکومتی هستند که در آن جامعه توسط گروه کوچکی از مردم اداره می شود. با این حال، برخی از تفاوت های کلیدی وجود دارد. مهمتر از همه، در حالی که اشرافیت «حکومت بهترین ها» است، الیگارشی «حکومت عده قلیلی» است.
اشرافسالاریها از افرادی تشکیل میشوند که بهدلیل اشرافیتشان برای حکومت مناسبتر شناخته میشوند – سطحی از برتری اخلاقی و فکری که فرض میشود بهطور ژنتیکی از طریق نسلهای خانوادگی منتقل شده است. از سوی دیگر، الیگارشی ها از افرادی تشکیل شده اند که صرفاً از بقیه مردم ثروتمندتر و قدرتمندتر هستند. به قول ارسطو، «…هرجا که مردم به خاطر ثروتشان حکومت کنند، خواه کم باشند یا زیاد، الیگارشی است».
از آنجایی که موقعیت آنها معمولاً از طریق وراثت بیمه می شود، اشراف تمایل دارند تا به نفع جامعه عمل کنند. در مقابل، الیگارشیها، که وضعیتشان به طور معمول به حفظ سطح فعلی ثروتشان وابسته است، تمایل دارند که بر اساس منافع اقتصادی خود عمل کنند. به این ترتیب، الیگارشی اغلب با فساد، ظلم و استبداد همراه است.
تاریخچه
این مفهوم برای اولین بار توسط ارسطو تبیین شد. سپس آریستوکراسی به عنوان نوع غالب حکومت در اروپا جریان داشت.
انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ را باید آغازی برای پایان بزرگترین آریستوکراسی جهان در نظر گرفت. در پایان قرن نوزدهم، اشراف همچنان کنترل سیاسی متزلزلی را در بریتانیای کبیر، آلمان، اتریش و روسیه حفظ کردند. با این حال، تا سال ۱۹۲۰، این کنترل تا حد زیادی در نتیجه جنگ جهانی اول از بین رفت.
مثال ها
در حالی که امروزه اشرافیت های اجتماعی هنوز در اکثر کشورها وجود دارند، اما نفوذ سیاسی آنها اندک است. درعوض، «عصر طلایی» درازمدت حاکمیت حکومت آریستوکراسی به بهترین وجه توسط اشراف بریتانیا، روسیه و فرانسه مشخص شده است.
انگلستان
در حالی که بیشتر قدرت سیاسی سلطنتی اولیه خود را از دست داده است، اشراف بریتانیا همچنان به تکامل خود ادامه می دهد، همانطور که در تاریخ خانواده سلطنتی بریتانیا منعکس شده است.
اشراف بریتانیایی که اکنون به عنوان «نظام همتایان» شناخته میشود، به پایان فتح نورمنها در سال ۱۰۶۶ برمیگردد، زمانی که ویلیام فاتح – پادشاه ویلیام اول – زمین را به عمارتهایی تقسیم کرد که تحت نظارت بارونهای اشراف نورمن بودند، که اغلب به عنوان پادشاه نیز خدمت میکردند. در اواسط قرن سیزدهم، پادشاه هنری سوم، بارون ها را گرد هم آورد تا مبنایی را برای آنچه امروز به عنوان خانه لردها یا خانه همتایان شناخته می شود، تشکیل دهند. در قرن چهاردهم، مجلس عوام، با نمایندگان منتخب خود از شهرها و شهرک ها ، به اشراف ارثی در مجلس اعیان پیوست تا پارلمان بریتانیا را تشکیل دهند.
عضویت در اشراف بریتانیا تا اواخر دهه ۱۹۵۰ توسط یک سیستم ارثی تعیین می شد، زمانی که با ایجاد سیستم فعلی “همسالان زندگی” جایگزین شد. منصوب شده توسط تاج، همتایان زندگی اعضای طبقه اشراف هستند که مناصب آنها قابل ارث نیست.
روسیه
آریستوکراسی روسیه در قرن چهاردهم به وجود آمد و تا انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ مناصب قدرت را در دولت سلطنتی روسیه داشت.
در قرن هفدهم، شاهزادگان، اربابان و دیگر نجیب زادگان اشراف روسیه اکثریت مالکان را تشکیل می دادند. آنها با این قدرت، ارتش لندد خود را به نیروی نظامی اولیه امپراتوری روسیه تبدیل کردند. در سال ۱۷۲۲، تزار پتر کبیر سیستم ارتقاء را به عضویت در اشراف از سیستمی مبتنی بر ارث اجدادی به سیستمی بر اساس ارزش خدمات واقعی ارائه شده به سلطنت تغییر داد. در دهه ۱۸۰۰، ثروت و در نتیجه نفوذ اشراف روسی به دلیل سبک زندگی اسرافآمیز و مدیریت ضعیف املاک همراه با مجموعهای از قوانین که قدرت سیاسی آنها را محدود میکرد، کاهش یافت.
تمام طبقات اشراف و نجیب زادگان روس پس از انقلاب ۱۹۱۷ منسوخ شدند. بسیاری از نوادگان اشراف روس سابق در روسیه باقی ماندند و به عنوان تاجر، شهروند عادی یا حتی دهقان زندگی می کردند، در حالی که برخی از افراد از نسل رعیت – مانند پدر ولادیمیر لنین – به رسمیت رسیدند. بسیاری از اعضای اشراف که پس از انقلاب از روسیه گریختند در اروپا و آمریکای شمالی ساکن شدند و در آنجا انجمن هایی را برای حفظ میراث فرهنگی خود تأسیس کردند.
فرانسه
آریستوکراسی اشراف فرانسوی که در قرون وسطی ظهور کردند تا انقلاب خونین فرانسه در سال ۱۷۸۹ در قدرت باقی ماندند. در حالی که عضویت در اشراف فرانسه عمدتاً موروثی بود، برخی از اشراف توسط سلطنت منصوب شدند، القاب خود را خریداری کردند یا از طریق ازدواج به عضویت رسیدند.
اعضای اشراف فرانسوی از حقوق و امتیازات انحصاری از جمله حق شکار، شمشیر زدن و مالکیت زمین برخوردار بودند. اشراف نیز از پرداخت مالیات بر دارایی معاف بودند. همچنین برخی از مناصب مذهبی، مدنی و نظامی مختص اشراف بود. در مقابل، از اشراف انتظار می رفت که به پادشاه احترام بگذارند، خدمت کنند و به او توصیه کنند و در ارتش خدمت کنند.
پس از تقریباً نابودی آریستوکراسی فرانسه در جریان انقلاب ۱۷۸۹، در سال ۱۸۰۵ به عنوان طبقه ای نخبه با عنوان نخبگان، اما با امتیازات بسیار محدود، احیا شد. با این حال، پس از انقلاب ۱۸۴۸، تمام امتیازات اشرافی برای همیشه لغو شد. القاب موروثی بدون هیچ امتیازی تا سال ۱۸۷۰ ادامه یافت. امروزه، نوادگان اشراف تاریخی فرانسوی، القاب اجداد خود را صرفاً به عنوان یک رسم اجتماعی حفظ میکنند.
سوالات رایج
در ساده ترین تعریف آریستوکراسی به معنای حکومت اشراف بر مردم قلمداد می شود. این مفهوم اولین بار توسط ارسطو مطرح شد.
از حکومت های انگلستان، فرانسه و روسیه در گذشته می توان به عنوان مشهورترین آریستوکراسی ها تاریخ یاد کرد.
منبع: thoughtco
یک جای متن نوشته شده الیگارشی فرد بر اساس نبوغش میاد بالا و قدرت رو به ارث نمیبره ولی یک جای دیگه میگه برای طبقات پایین و متوسط جای پیشرفت نیست!! مثالش هم امریکاست! یکم باهم ناهمخوانی داره.