مراحل انقلاب: خلاصه کتاب آناتومی انقلاب
آناتومی انقلاب کتابی است در سال ۱۹۳۸ توسط کرین برینتون که به تشریح “یکنواختی” چهار انقلاب سیاسی بزرگ می پردازد:
- انقلاب انگلستان در دهه ۱۶۴۰،
- انقلاب آمریکا،
- فرانسه و
- انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷.
برینتون اشاره میکند که چگونه انقلابها یک چرخه حیات از نظم قدیم به رژیم میانهرو تا رژیم رادیکال تا واکنش ترمیدوری را دنبال کردند. این کتاب «کلاسیک»، «مشهور» و «تخصصی در مطالعه انقلاب» نامیده میشود و به اندازهای تأثیرگذار بوده است که در زمان انقلاب ایران برژینسکی مشاور رییس جمهور امریکا بر اساس آن به کارتر نظر می داده است.
به گفته برینتون، در حالی که نباید انتظار داشت انقلاب ها شبیه به هم باشند، اما سه انقلاب (انگلیس، فرانسه و روسیه) با امید و اعتدال شروع شد، سپس یک دوران بحرانی ترور شروع می شود و نهایتا به چیزی مانند یک دیکتاتوری (کرامل در انگلستان، ناپلئون در فرانسه، استالین در روسیه) ختم میشود. انقلاب امریکا از نظر الگویی از این ترتیب پیروی نمی کند.
فهرست محتوا
مراحل انقلاب
سقوط رژیم قدیم
انقلاب ها با مشکلاتی در رژیم قبل از انقلاب آغاز می شود. اینها شامل مشکلات عملکردی میشود: «کسریهای دولتی، شکایات بیش از حد معمول در مورد مالیات، حمایت آشکار دولت از یک مجموعه از منافع اقتصادی بر دیگری، درهمتنیدگیها و سردرگمیهای اداری». مشکلات اجتماعی نیز وجود دارد، مانند احساس برخی از این که مشاغل “به روی استعدادها باز نیستند” و قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی و تمایز اجتماعی جدا شده است. «از دست دادن اعتماد به نفس در بین بسیاری از اعضای طبقه حاکم»، «رسیدن بسیاری از اعضای آن طبقه به این باور که امتیازات آنها ناعادلانه یا مضر برای جامعه است». «روشنفکران» بیعت خود را از حکومت دور می کنند. به طور خلاصه، «طبقه حاکم از نظر سیاسی ناتوان می شود».
مشکلات مالی نقش مهمی ایفا می کند، زیرا “سه انقلاب از چهار انقلاب ما در میان افرادی که به برخی مالیات ها اعتراض داشتند، شروع شد، که برای اعتراض به آنها سازماندهی شدند … حتی در روسیه در سال ۱۹۱۷ مشکلات مالی واقعی و مهم بود”
دشمنان و حامیان انقلاب بر سر این که آیا توطئه ها و دستکاری های انقلابیون، یا فساد و ظلم رژیم قدیم مسئول سقوط رژیم قدیم است، اختلاف نظر دارند. برینتون استدلال می کند که هر دو درست هستند، زیرا هم شرایط و هم تحریک فعال برای موفقیت انقلاب ضروری است.
در مرحلهای از مراحل اول انقلابها «نقطهای وجود دارد که اقتدار تشکیلشده با اقدامات غیرقانونی انقلابیون به چالش کشیده میشود» و پاسخ نیروهای امنیتی به طرز چشمگیری ناموفق است. در فرانسه در سال ۱۷۸۹، «شاه واقعاً تلاشی نکرد» تا شورش ها را به طور مؤثر تحت کنترل درآورد. در انگلستان، پادشاه “سربازان خوب کافی نداشت”. در روسیه “در لحظه حساس سربازان از سرکوب علیه مردم خودداری کردند” و در عوض به آنها پیوستند.
پیشینه انقلابیون
انقلابها به جای بدبختی «زاییده امید» هستند. بر خلاف این باور که انقلابیون به طور نامتناسبی فقیر یا ضعیف هستند، “انقلابیون کم و بیش بخشی از انسانیت مشترک به شمار می روند”. در حالی که انقلابیون “به گونه ای رفتار می کنند که ما نباید انتظار داشته باشیم که چنین افرادی رفتار کنند”، این را می توان با “محیط انقلابی” و نه پیشینه آنها توضیح داد. انقلابهای بردگان موفق، مانند هائیتی، از موارد انگشت شمار تاریخ محسوب می شوند. انقلابیون «شکست نمیخورند»، اما «به جای اینکه ظلم را کاملاً در هم بشکنند، احساس محدودیت، گرفتگی و… میکنند».
رژیم های انقلابی
در هر انقلاب یک دوره کوتاه «ماه عسل» به دنبال سقوط رژیم قدیم میآید، تا زمانی که «عناصر متضاد» در میان انقلابیون پیروز خود را تثبیت کنند. سپس قدرت تمایل دارد «از راست به مرکز به چپ برود». در این فرآیند، برینتون به نقل از Pierre Victurnien Vergniaud می گوید: «انقلاب، مانند زحل، فرزندان خود را می بلعد».
میانه رو و دو قدرتی
انقلابهای مورد مطالعه ابتدا یک دولت میانهرو «قانونی» ایجاد میکنند. این کشور با یک دولت “غیرقانونی” رادیکال تر در روندی به نام “قدرت دوگانه” یا همانطور که برینتون ترجیح می دهد آن را “حاکمیت دوگانه” بنامد، رقابت می کند. در انگلستان «میانهروهای پروتستان در پارلمان» رقیب «حکومت غیرقانونی مستقلهای افراطی در ارتش مدل جدید» بودند. در فرانسه، مجلس ملی توسط «میانهروهای ژیروندین» کنترل میشد، در حالی که «تندروهای مونتانارد» «شبکه ژاکوبن»، «کمون پاریس» و انجمنهای دوستان قانون اساسی را کنترل میکردند. در روسیه، دولت موقت میانهرو دوما با بلشویکهای رادیکال که حکومت غیرقانونی آنها «شبکهای از شوراها» بود، درگیر شد.
رادیکال ها پیروز می شوند زیرا:
- آنها سازماندهی بهتر، کارکنان بهتر با اطاعت بهتر دارند.
- آنها “مسئولیت های نسبتا کمی دارند، در حالی که دولت قانونی “باید برخی از عدم محبوبیت دولت رژیم قدیم” را با “ماشین های فرسوده، نهادهای رژیم قدیم” به دوش بکشد.
- میانهروها با تردیدشان برای تغییر جهت و مبارزه با انقلابیون رادیکال، «که اخیراً متحد شده اند»، به نفع محافظهکاران، «علیهشان که اخیراً قیام کردهاند»، متوقف میشوند .
- میانهروها از یک طرف توسط «محافظهکاران ناراضی که هنوز ساکت نشدهاند، و از سوی دیگر تندروهای متجاوز و مطمئن» مورد حمله قرار میگیرند. سیاست های انقلابی معتدل نمی تواند هیچ یک از طرفین را خوشنود کند. به عنوان مثال می توان به لایحه ریشه و شاخه در انقلاب انگلیس اشاره کرد که حکومت اسقفی را لغو کرد، خشم محافظه کاران را برانگیخت و نهادهایی را بدون جلب وفاداری رادیکال ها شکل داد.
- میانهروها «رهبران فقیر جنگ» جنگهای همراه با انقلابها را نشان میدهند که نمیتوانند «انضباط، شور و شوق» مورد نیاز را فراهم کنند.
رادیکال ها و “حکومت وحشت و فضیلت”
برخلاف میانهروها، رادیکالها از طریق فداکاری متعصبانه به آرمان، نظم و انضباط و (در انقلابهای اخیر) مطالعه تکنیک کنش انقلابی، اطاعت از رهبری، توانایی نادیده گرفتن تضادهای بین لفاظی و عمل خود، و انگیزه حرکت میکنند. حتی تعداد اندک آنها یک مزیت است و به آنها “توانایی حرکت سریع، تصمیم گیری روشن و نهایی، پیشبرد اهداف را بدون توجه به تمایلات انسانی آسیب دیده” می دهد.
رادیکال ها در روسیه با انقلاب اکتبر، در فرانسه با پاکسازی ژیروندین ها، در انگلستان «پاکسازی غرور» قدرت را به دست گرفتند. انقلاب آمریکا هرگز یک دیکتاتوری رادیکال و حکومت وحشت نداشت، البته برخی از امتیازات هم در آن سیستم جابجا شده است.
حکومت رادیکال شکلی از “ترور و فضیلت” است. ترور ناشی از فراوانی اعدام ها، جنگ های خارجی و داخلی، مبارزه برای قدرت. فضیلت در قالب «زهد سازمان یافته» خالصانه و سرکوب رذایلی چون مستی، قمار و فحشا. «تراژیکمدی» انقلابی در شور و شوق خود، شهروندان عادی را تحت تاثیر قرار می دهد.
با به دست گرفتن قدرت، رادیکالها از طریق دیکتاتوری و «تمرکز خشن و آماده» حکومت میکنند. «شکل مشخصه این مقام عالی هیئتی است»
در برههای از این انقلابها، «فرایند انتقال قدرت از راست به چپ متوقف میشود» و گروههایی که حتی رادیکالتر از صاحبان قدرت هستند، سرکوب میشوند. (در فرانسه، هبرتیست ها به گیوتین فرستاده می شوند، در روسیه شورش کرونشتات سرکوب می شود.)
حداقل در فرانسه و روسیه، الحاق رادیکالها با کاهش مشارکت سیاسی در آراء صادر شده همراه است، زیرا «مردان و زنان معمولی، صلح طلب»، «مردان و زنان دمدمی مزاج» طرفدار اعتدال، هیچ خروجی برای باورهای سیاسی خود پیدا نمیکنند.
در کنار تمرکز، نیروی کشنده در سرکوب مخالفان، حکومت توسط کمیته، سیاست های رادیکال شامل صدور”انجیل انقلاب خود” به کشورهای دیگر است. این تلاشها به ندرت تأثیر قابلتوجهی میگذارند، زیرا انقلابیون «معمولاً خیلی فقیر هستند و در خانه بیش از حد گرفتاری دارند.
ترمیدور
دوره رادیکال ترور یا دوره «بحران» به زودی با دوره ترمیدور جایگزین میشود، دورهای از رهایی از سیاستهای انقلابی یا «نقاهت» از «تب» رادیکالیسم. ترمیدور برای دوره پس از سقوط ماکسیمیلیان روبسپیر در انقلاب فرانسه نامگذاری شده است، در روسیه سیاست اقتصادی جدید ۱۹۲۱ را می توان ترمیدور روسیه نامید و “شاید بهترین تاریخ” برای آن دوره در انگلستان «انحلال رامپ توسط کرامول» است.
دوره ترمیدور با ویژگی های زیر شناخته می شود:
- «استقرار یک «ظالم»، یعنی «حاکم غیرقانونی که با انقلاب به قدرت می رسد».
- بازسازی بسیاری از راه های قبل از انقلاب. در روسیه این به معنای کنار گذاشتن مواضع آوانگارد بلشویکها علیه نهاد خانواده بود.
- جایگزینی «روحیه تبلیغی» برای گسترش انقلاب با «ناسیونالیسم تهاجمی». در انگلستان کرامول دوباره ایرلند را فتح کرد و جامائیکا را تصرف کرد. در فرانسه ناپلئون امپراتوری ایجاد کرد.
نتایج ماندگار
برینتون نتایج پایدار انقلاب ها را ناامیدکننده می داند. در فرانسه، انقلاب «حوزههای قضایی قدیمی، سردرگمیها و سازشهای به ارث رسیده، مبارزه هزار ساله» بین تاج و تخت و اشراف فئودال را از بین برد. وزنها و اندازهگیریها «که از منطقه به منطقه، در واقع از شهری به شهر دیگر متفاوت بود» با سیستم متریک جایگزین شد. همچنین سکه های غیر اعشاری نامناسب “برای تقسیم طولانی”از بین رفت. برخی از شیوه های قدیمی نیز در انگلستان حذف شد. در روسیه بلشویک ها صنعتی شدن را به ارمغان آوردند و در نهایت ماهواره فضایی اسپوتنیک را به فضا فرستادند. زمین های مصادره شده بیشتر در دست مالکان جدید باقی ماند.
به طور کلی برینتون اینگونه اظهار می کند که نتایج یک انقلاب به هزینه های آن نمی ارزد.
برینتون نتیجه میگیرد که علیرغم جاهطلبیهایشان، انقلابهای سیاسی که مورد مطالعه قرار داده است، تغییرات اجتماعی بسیار کمتری را نسبت به اختلالات و تغییرات «آنچه که به طور کلی انقلاب صنعتی نامیده میشود»، و اصلاحات از بالا به پایین اصلاحات مصطفی کمال در ترکیه و میجی در ژاپن به ارمغان آورد.
نقد
کتاب آناتومی انقلاب از زوایای زیادی مورد نقد قرار گرفته است. از جمله اینکه این کتاب تنها به چهار مورد پرداخته که تعمیم پذیریش را کاهش می دهد.