در عجله برای دستیابی به بازار، کارآفرینان اغلب با اولین استراتژی قابل قبولی که شناسایی می کنند، کار خواهند کرد. با این همه آنها می توانند شانس خود را برای انتخاب استراتژی کارآفرینی بهتر و راه درست بهبود بخشند. در ادامه به ابزار قطب نمای استراتژی کارآفرینی که در استارت آپها کاربرد دارد اشاره خواهد شد.
فهرست محتوا
قطب نمای استراتژی کارآفرینی
فرصت های استراتژیک برای فعالیت های جدید را می توان در دو بعد طبقه بندی کرد: نگرش نسبت به قدیمی های بازار(رقابت یا همکاری؟) و نگرش نسبت به نوآوری(ایجاد یک خاکریز یا یورش بردن به خاکریز) این دو نگرش چهار استراتژی مجزا را خلق می کند که تصمیمات شرکت در مورد مشتری، فناوری، هویت و فضای رقابتی را هدایت می کنند.
بسیاری از کارآفرینان در غبار عدم اطمینان فعالیت می کنند و نگرانند که سیر این اکتشاف باعث به تاخیر انداختن تجاری سازی شود. بنابراین، آنها با اولین استراتژی عملی که به ذهنشان خطور می کند را هدف می گیرند.
البته بعضی مواقع این رویکرد موثر است. اما معمولا باید از انجام چنین آزمایشهایی اجتناب کرد. حتی اگر هزینه کمی در بر داشته باشند. کارآفرینانی که به اولین مسیر در دسترس دل می بندند شرکتهای خود را در معرض رقبایی قرار می دهند که مسیری کاملا واضح اما قدرتمندتر را برای تجارت در پیش گرفته باشند.
این تنها مشکل فلسفه “اول عمل” نیست. بنیانگذاران زمانی که ایده های پخته تری داشته باشند بهتر می توانند سرمایه گذارها و کارکنان را مجاب نمایند.
آیا راهی وجود دارد که بتوان بدون کند کردن روند کار، گزینه های استراتژیک را بررسی کرد؟ قطب نمای استراتژی کارآفرینی به بنیانگذاران شرکت امکان می دهد تا روشهای عملی و روشنی جهت ارزیابی گزینه ها داشته باشند.
چهار تصمیم
برای شرکت های دارای منابع، این چهار تصمیم شامل تجزیه و تحلیل داده هایی است که احتمالا قبلا داشته اند. آنها اغلب قادر به انجام تحقیقات بازار و آزمایش در چندین بعد هستند و می توانند از تجارب قبلی استفاده کنند. در مقایل یک شرکت نوپا فاقد سابقه و دانش موجود است. با این وجود، این میتواند یک مزیت باشد. چرا که رویه های قدیمی باعث ایجاد تعهدات تاریخی میشود که ممکن است نقاط کوری برای شرکتهای در حال فعالیت ایجاد کنند.
برای مرتب سازی استراتژی بالقوه، هر فعالیت جدید باید دو ارزیابی ویژه انجام دهد:
همکاری یا رقابت؟
کار با بازیگران مستقر در بازار دسترسی به منابع و زنجیره های تامین را فراهم می کند که ممکن است شرکت تازه وارد از آنها منتفع شود. از طرفی، این امکان هست که به دلیل ماهیت بوروکراتیک سازمانهای بزرگ، این سرمایه گذاری با تاخیرهای قابل توجه روبرو شود. همچنین شرکت بزرگتر قدرت چانه زنی بیشتری دارد که می تواند تاثیر زیادی در سهم فعالیت ها داشته باشد.
گزینه جایگزین هم رقابت است. رقابت در برابر بازیگران مستقر در یک صنعت به این معناست که این شرکت نوپا آزادی بیشتری در ساخت زنجیره ارزشی که در نظر گرفته است، کار با مشتریان پیشین صنعت و مانند آن داشته باشد. با این حال، این به معنای پذیرفتن رقباییست که دارای منابع مالی بیشتر و زیرساخت تجاری مستقر هستند.
خاکریز ساختن یا حمله به ارتفاعات؟
بعضی از شرکتها اعتقاد دارند که کنترل دقیق روی یک محصول یا یک فناوری سود بیشتری ایجاد می کند و تقلید از آن سختتر خواهد بود. بنابراین آنها در حفاظت از مالکیت معنوی سرمایه گذاری می کنند. حفاظت از آی پی رسمی گرچه گران است، اما می تواند به یک استارت آپ مبتنی بر فناوری اجازه دهد دیگران را از رقابت مستقیم کنار گذاشته یا از قدرت چانه زنی بالایی برخورددار شود.
در مقابل، تمرکز روی رسیدن سریع به بازار، سرعت کسب و کار و توسعه را افزایش می دهد که معمولا در همکاری نزدیک با شرکا و مشتریان اتفاق می افتد. شرکتهای تازه تاسیسی که این مسیر را انتخاب می کنند، توانایی آزمایش و تکرار ایده های خود را مستقیما در بازار به عنوان اولویت قبول دارند. از آنجایی که استراتژی مبتنی بر کنترل می تواند ورود را به تعویق بیاندازد، شرکتهای نوپا متمرکز بر ورود به بازار انتظار رقابت را دارند و در صورت بروز تهدیدهای رقابتی از چابکی برای پاسخگویی باید استفاده کنند.
نقطه یابی پیرامون این دو سوال روند تفکر استراتژیک را بسیار ساده می کند. در ادامه چهار استراتژی کارآفرینی که در نتیجه پاسخ به این دو سوال ایجاد میشوند را بررسی می کنیم.
استراتژی مالکیت معنوی
در اینجا شرکت به همکاری پرداخته و کنترل محصول یا فناوری خود را حفظ می کند. این شرکت نوپا بر تولید و توسعه ایده متمرکز است و از هزینه های فعالیت های دست پایین و روبرو شدن با مشتری اجتناب می کند. ایده اصلی باید برای مشتریان شرکت دارای ارزش باشد.
در اینجا شرکت احتمالا سرمایه گذاری های قابل تعمیم با فناوری سازگار با سیستمهای موجود را انتخاب خواهد کرد. سرانجام هویت استارت آپ به عنوان نوعی کارخانه ایده در پیشرفت فناوری های که میتوانند توسط فعالان فعلی بازار عرضه شوند، منعکس می گردد.
استراتژی کارآفرینی اختلال
این استراتژی شامل رقابت مستقیم با فعالان فعلی بازار است. تاکید بر تجاری سازی ایده و رشد سریع بازار به جای کنترل توسعه ایده قرار می گیرد. کارآفرینان اخلالگر قصد دارند تعریف جدیدی از زنجیره های ارزش تاسیس شده و شرکت هایی که بر این زنجیره ها تسلط دارند، ارایه بدهند. بنابراین قلب این استراتژی توانایی جلو افتادن و جلوماندن است.
اگرچه اختلال یا Disruption نشان دهنده نوعی هرج و مرج است. اما هدف اولیه اولیه این استراتژی کارآفرینی این است که از تحریک واکنشی قوی جلوگیری کند. این شرکت نوپا تلاش می کند تا به سرعت توانایی ها، منابع و وفاداری مشتری را ایجاد نماید تا وقتی رقبا از خواب بیدار شدند، دیگر کار از کار گذشته باشد.
به همین دلیل، انتخاب اولیه مشتریان یک بخش کوچک بازار خواهد بود. بخشی که به خوبی به آنها خدمات داده نشده یا بیرون از رادار قرار گرفته اند. این به کارآفرین اجازه می دهد تا اعتبار ایجاد کند و فناوری جدید را برای بهبود فعالیت به دست آورد.
استراتژی زنجیره ارزش
این استراتژی کارآفرینی به جای کنترل محصول جدید و ایجاد موانع نوآوری، در کسب و کار و قدرت رقابتی به صورت روزبه روز سرمایه گذاری می کند، اما تمرکز آن بر روی استفاده از زنجیره ارزش موجود خواهد بود.
هویت چنین شرکتهایی بیش از رقابت ناشی از شایستگی می باشد. این کسب و کارها بر توسعه استعدادهای کمیاب و قابلیت های منحصربه فرد برای تبدیل شدن به شرکای تجاری تمرکز دارند. استراتژی زنجیره ارزش در دسترس بیشتر شرکتهای نوپا خواهد بود.
توانایی های شرکت نوپا باید به تمایز یا مزیت هزینه ای بیشتر برای شرکتهای مستقر در صنعت تبدیل شود. سرمایه گذاری جدید فقط در صورتی می تواند پیروز شود که سایر بازیگران این زنجیره قادر به تکرار ارزش ایجاد شده نباشند.
استراتژی کارآفرینی معمارانه
کارآفرینانی که استراتژی معمارانه را انتخاب می کنند به دنبال دستیابی به رقابت و کنترل هستند. فیس بوک و گوگل را به عنوان مثال در این زمینه می توان یاد کرد.
این استراتژی کارآفرینی به دنبال طراحی یک زنجیره ارزش کاملا جدید است و سپس گلوگاه های اصلی موجود در آن را کنترل می کند. ممکن است این شرکتها مبتکر یک نوآوری اساسی نباشند. به طور مثال قبل از گوگل هم موتورهای جستجوگر دیگری وجود داشتند. اما آنها از طریق هم ترازی دقیق انتخاب مشتری، فناوری و هویت بازاری گسترده ایجاد می نمایند.
کارآفرینان معمار به جای تولید محصول بیشتر به دنبال پلتفرم هستند. اگر چه می توان پلتفرم ها را از طریق سایر استراتژی ها، تجاری سازی کرد. اما اگر یک پلتفرم بسته شود احتمالا کارآفرین ها بتوانند زنجیره ارزش جدیدی را کنترل کنند.
در ادامه بررسی خواهیم کرد که کارآفرینان چگونه می توانند از قطب نمای استراتژی کارآفرینی برای تصمیم گیری در بین چهار رویکرد استفاده کنند.
انتخاب کردن
اولین قدم این است که به هر میزان ممکن هر یک از چهار ربع قطب نما را پر کنید. این کار ساده ای نیست. این شامل جمع آوری اطلاعات اضافی و آزمایش(تا حدی) می باشد.
مزیت حداقلی این روش این است که دید کلی ایجاد می کند. در اینجا می توان گزینه هایی را که دور از منطق هستند را حذف کرد. در موارد دیگر الزامات از نظر سرمایه، تعهد و میزان تلاش مشخص خواهد شد. در پی این تلاشهاست که بهترین استراتژی ها مشخص می شوند.
برای هر یک از چهار بعد قطب نمای استراتژی کارآفرینی، یک شرکت باید مشخص کند که چه مشتریانی هدف قرار می گیرند، کدام فناوری ها لازم است، چه هویتی را باید فرض کرد و رقابت برابر چه گروههایی خواهد بود. در بسیاری از موارد انتخاب از بین گزینه های ایجاد شده خیلی سخت نخواهد بود. احتمالا یکی دو گزینه به سرعت حذف می شوند. یک فایده دیگر این روش هم این است که بررسی علمی و دقیق تعهد بیشتری برای ادامه دادن مسیر ایجاد خواهد کرد.
البته باید توجه داشت که محیط کارآفرینی پویا و مبهم است و هر چیزی می تواند تغییر کند. یک سرمایه گذاری باید همواره این نکته را مدنظر قرار دهد.
بر اساس نظرات جاشوا گانز