اگر فکر می کنید که تنها مدیران ارشد هستند که باید تفکر استراتژیک داشته باشند، تجدید نظر کنید. این میتواند و باید در هر سطحی از فرد و در هر رتبه ای در سازمان بروز نماید. این توانمندی را باید به نوعی قسمتی نانوشته از مهارتهای مورد نیاز دانست. شاید جالب باشد که بدانید طبق تحقیقات ۹۰ درصد مدیران در معرض کمبود یا فقدان تفکر استراتژیک هستند.
آیا تابه حال بازخورد”استراتژیکتر فکر کن.” یا چیزی مثل آن را شنیده اید. احتمالا ناامیدکننده هم خواهد بود. برای اضافه شدن به بار این موضوع، اغلب هم بدون راهنمایی مشخص در مورد کاری که باید انجام داد، همراه است.
فهرست محتوا
بنابراین چه قدمهای میتوان برداشت که به بهبود تفکر استراتژیک ختم شوند؟
با تغییر طرز فکرتان شروع کنید. اگر می اندیشید که تفکر استراتژیک فقط مختص مدیران ارشد است، دوباره فکر کنید. این در هر سطحی باید وجود داشته باشد. به دنبال افزایش حقوق مشخص یا مانند آن به دلیل مستقیم بهبود تفکر استراتژیک نباشید.
به محض اینکه این مهارت را به عنوان بخشی از شغل و فعالیتتان قبول کردید، روز توسعه توانمندی های کلیدی که قدرت استراتژیک شما را نشان میدهد تمرکز کنید.
دانستن: مشاهده و جستجوی روندها
یکی از مشکلات بزرگ در اینجا ندیدن تصویر بزرگ می باشد. درگیر شدن در مسائل روزمره و کارهای عمومی باعث میشود که فرد از درک روندهای موجود و اولویت بندی های درست غافل شود.
برای استراتژیک بودن، باید درک کاملی از زمینه صنعت، روندها و محرکهای موجود داشته باشید. درک ذهنی از اهمیت داده های فعلی و جستجوی روندها کافی نخواهد بود. شما همچنین باید:
- باید این کار را به عنوان یک تمرین معمول در کارهای روزمره خود در نظر بگیرید.
- ایجاد ارتباط با همتایان و سایر فعالان در صنعت شما باعث میشود که مشاهدات آنها از شرایط را بهتر درک کنید.
- اطلاعات و دیدگاههای به دست آمده توسط خود را درک کرده و سپس ارتباط آنها با فعالیتتان را تعریف کنید.
فکر کنید: پرسش سوالات سخت.
سوال کردن زبان استراتژی است. از خودتان بپرسید:”چطور می توانم دیدگاهم را توسعه دهم؟” با طرح سوالات چالشی می توان نزدیک بینی را کاهش داد و در مسیر بهبود تفکر استراتژیک به پیش رفت. این سوالات باید از زوایای مختلف و متعارض به یک موضوع نگاه کنند.
به طور نمونه از خودتان بپرسید:”موفقیت در ۱ سال چطور خواهد بود؟” “پس از ۳ سال به کجا خواهیم رسید؟”،” علائم موفقیت و شکست چیست؟”،”آیا نتایج پیش آمده از اهداف گسترده تر سازمان پشتیبانی میکنند؟”
صحبت کنید: صدای استراتژیک
متفکران استراتژیک همچنین می دانند که چگونه از زبان استفاده کنند. آنها افکار خود را اولویت بندی و ترتیب می دهند. سپس ارتباط کلامی و کتبی به گونه ای توسط آنها ساختار داده میشود که مخاطبشان بتواند روی پیام اصلی تمرکز کند. آنها وضعیت موجود را به چالش کشیده و باعث میشوند که مردم در مورد فرضیات اساسی صحبت کنند. کسانی که در تفکر استراتژیک ماهر هستند، افراد را از طریق شناسایی مسائل، شکل دادن به درک مشترک، و چارچوب انتخاب های استراتژیک رهنمون میکنند. روشهایی برای کار کردن روی این مهارت وجود دارد:
- اضافه کردن ساختار بیشتر به ارتباطات کتبی و شفاهی. گروه بندی و ترتیب دادن به نکات اصلی. مختصر نگاه داشتن نکات تا حد امکان.
- دادن سرفصلهای مشخص به مخاطبان درباره موضوعات اصلی.
- به جای اینکه به اصل خود برسید، ابتدا جواب دادن را تمرین کنید.
اقدام کردن: برای تفکر وقت بگذارید و تعارض را بپذیرید.
یک سوال در اینجا این خواهد بود که”آیا فکر کردن، کار واقعی است؟” و باید پاسخ داد که در واقع فکر کردن سختترین کار دنیاست. بسیاری از مردم از تلاش فیزیکی رویگردان نیستند. اما واقعا چند درصد مردم درک درستی نسبت به ارزش فکر کردن و نحوه درست اندیشیدن دارند؟ چند درصد مردم وقت مشخصی برای فکر کردن اختصاص می دهند؟
ضمنا باید از بحث و گفتگو استقبال کرد، بدون اینکه اجازه بدهیم موضوع شخصی شود. باید روی مسائل تمرکز کرد، نه روی افراد. باید معیارهای تصمیم گیری و ارزیابی درستی برای بهبود تفکر استراتژیک ایجاد نمود.
تلاش برای بهبود تفکر استراتژیک کار آسانی نیست. در ابتدا شاید اینطور به نظر برسد که کار بیهوده ای انجام میدهید. به چالش کشیدن پیش فرضها و فرضیات موجود، برخورد با تعارض و تناقض…باعث میشود که دید ذهنی شما تار شود. اما زمانی که این گرد و غبار ته نشین گردد، از ریسکی که کرده اید خوشحال خواهید بود.
مطالب مرتبط
