توتالیتر یا تمامیت خواهی به چه معناست؟
توتالیتاریسم یکی از انواع نظام های سیاسی است که احزاب و ایدئولوژی های سیاسی مخالف را ممنوع می کند و در عین حال همه جنبه های زندگی عمومی و خصوصی مردم را کنترل می نماید. تحت یک رژیم توتالیتر، همه شهروندان تابع اقتدار مطلق دولت هستند. در اینجا به بررسی دیدگاه های سیاسی و فلسفی توتالیتاریسم و همچنین میزان رواج آن در دنیای مدرن می پردازیم.
- توتالیتاریسم یک سیستم حکومتی است که تحت آن مردم عملاً هیچ اقتداری ندارند و دولت کنترل مطلق را در دست دارد.
- توتالیتاریسم نوعی افراطی از اقتدارگرایی در نظر گرفته می شود که در آن دولت تقریباً تمام جنبه های زندگی عمومی و خصوصی مردم را کنترل می کند.
- اکثر رژیم های توتالیتر توسط خودکامگان یا دیکتاتورها اداره می شوند.
- رژیم های توتالیتر معمولاً حقوق اولیه بشر را نقض می کنند و آزادی های مشترک را در حفظ کنترل کامل بر شهروندان خود انکار می کنند
فهرست محتوا
تعریف توتالیتاریسم
توتالیتاریسم که اغلب به عنوان افراطی ترین شکل اقتدارگرایی در نظر گرفته می شود، عموماً توسط حکومت متمرکز دیکتاتوری که به کنترل تمام جنبه های عمومی و خصوصی زندگی فردی، به نفع دولت، از طریق اجبار، ارعاب و سرکوب اختصاص دارد، شناسایی می شود. دولت های توتالیتر معمولاً توسط مستبدان یا دیکتاتورهایی اداره می شوند که خواستار وفاداری بی چون و چرا هستند و افکار عمومی را از طریق تبلیغات توزیع شده از طریق رسانه های تحت کنترل دولت کنترل می کنند. توصیف حتی تیرهتر از زندگی تحت توتالیتاریسم از رمان کلاسیک دیستوپیایی جورج اورول در سال ۱۹۸۴ میآید، زمانی که بازجو پلیس فکر، اوبراین، به شخصیت اصلی وینستون اسمیت میگوید: «اگر تصویری از آینده میخواهید، چکمهای را تصور کنید که برای همیشه روی صورت انسان می کوبد”
توتالیتاریسم در مقابل استبداد
توتالیتاریسم و استبداد هر دو به خنثی کردن همه اشکال آزادی فردی بستگی دارند. با این حال، روش آنها برای انجام این کار متفاوت است. از طریق تکنیکهای عمدتاً منفعلانه مانند تبلیغات، دولتهای استبدادی تلاش میکنند تا تسلیم داوطلبانه و کور شهروندان خود را جلب کنند. در مقابل، رژیم های توتالیتر از اقدامات افراطی مانند نیروهای پلیس مخفی و زندان برای کنترل زندگی خصوصی و سیاسی شهروندان خود استفاده می کنند. در حالی که دولت های توتالیتر معمولاً خواهان وفاداری عملاً مذهبی به یک ایدئولوژی بسیار توسعه یافته هستند، اکثر دولت های استبدادی این کار را نمی کنند. بر خلاف دولتهای توتالیتر، دولتهای استبدادی توانایی محدودی برای وادار کردن کل جمعیت به اتخاذ و تعقیب اهداف رژیم برای ملت دارند.
توتالیتاریسم در مقابل فاشیسم
در حالی که فاشیسم و توتالیتاریسم مشابه هستند – هر دو اشکالی از اقتدارگرایی هستند – و اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند، تفاوت هایی بین این دو وجود دارد.
فاشیسم یک ایدئولوژی سیاسی بسیار قدیمی تر از توتالیتاریسم است. فاشیسم یک مفهوم اقتدارگرای افراطی دست راستی، وفاداری مطلق و سازش ناپذیر به ملت یا نژاد غالب را می طلبد. فاشیست ها به دنبال القای عقده برتری و احساس ترس در بین شهروندان در برابر دشمنان تصور شده نژاد یا ملت هستند. از همه مردم خواسته می شود که پشت سر رهبران فاشیست بایستند تا یا از هویت برتر مردم محافظت کنند یا برای شکست دادن دشمن که توسط رهبران و پیروان آنها تصور می شود. تبلیغات طبقه حاکم به طرز ماهرانه ای وفاداری بی چون و چرا به رهبر را در ذهن مردم ترسیم می کند، مردمی که تحت تأثیر این باور هستند که رفاه شخصی افراد تابع منافع ملت یا نژاد غالب است.
رژیمهای فاشیستی از نیروهای پلیس مخفی و نیروهای خودی احزاب آموزشدیده برای جاسوسی علیه شهروندان استفاده میکنند و آنها را از پرداختن به افکار، سخنرانی، تبلیغات و فعالیتهای ضد رژیم بازدارند و خشونتهای گزینشی را علیه مرتکبان چنین اعمالی تشویق میکنند. با این حال، یک فاشیست نیازی به توتالیتر ندارد، زیرا رهبر ممکن است به محدود کردن آزادی های فردی علاقه مند باشد یا نباشد، تا زمانی که آنها خارج از کنترل ملت نیستند. حوزههای اجتماعی مانند آموزش، ورزش، بهداشت و تجارت توسط وفاداران حزب از طریق ایجاد اتحادیههای بسته نفوذ میکنند. کشتار مخفیانه و اغلب نسل کشی نژادهای به اصطلاح متخاصم پست در رژیم های فاشیستی رایج است. همانطور که در برخی از کشورهای اروپای شرقی و آفریقا دیده می شود، فاشیست ها اغلب پاکسازی قومی را در فراسوی مرزها به نام پاکی ایدئولوژیک و نژادی تشویق می کنند.
در مقابل، رژیمهای توتالیتر عمدتاً بر ماشینهای تبلیغاتی حکومت تکیه میکنند تا آرمان ملت را به اطلاع عموم برسانند و حقایق نیمهحقیقت یا داستانهای نادرست درباره شکستهای دیگر نظامها و موفقیتهای رژیم را پخش کنند. اگرچه رژیمهای فاشیستی به شدت با دموکراسی واقعی، که حفاظت از حقوق طبیعی و آزادیهای مدنی را تضمین میکند، مخالفند، اما گهگاه از راههای دموکراتیک به قدرت رسیدهاند. با این حال، آنها این کار را به قصد تصرف تمام قوای اجرایی، اعم از اینکه قانون اساسی تایید کرده باشد یا خیر، انجام می دهند. به این ترتیب، رژیم های فاشیستی بی رحمانه تمام نیروهای سیاسی دموکراتیک واقعی در جامعه را سرکوب می کنند.
شاید اساسی ترین تفاوت بین رژیم های فاشیستی و توتالیتر، نگرش آنها نسبت به سلطه چند ملیتی بوده است. در حالی که اکثر رژیمهای توتالیتر فعالیتهای خود را در محدودههای جغرافیایی کشورهای تحت کنترل خود محدود کردهاند، رژیمهای فاشیستی اغلب جاهطلبیهای امپریالیستی را در سر میپرورانند.
ویژگی های توتالیتاریسم
در حالی که آنها به طور جداگانه متفاوت هستند، دولت های توتالیتر چندین ویژگی مشترک دارند. دو ویژگی برجسته که بین همه دولتهای توتالیتر مشترک است، یک ایدئولوژی فراگیر است که به تمام جنبههای زندگی به عنوان ابزاری برای دستیابی به هدف نهایی دولت میپردازد، و یک حزب سیاسی واحد و همهقدرت، که معمولاً توسط یک دیکتاتور رهبری میشود.
در حالی که تنها یک پلتفرم وجود دارد، مشارکت در نظام سیاسی به ویژه رای گیری الزامی است. حزب حاکم همه جوانب و کارکردهای حکومت را کنترل می کند، از جمله استفاده از نیروی پلیس مخفی برای سرکوب وحشیانه مخالفان. خود دولت مملو از دوگانگی نقشها و کارکردها است و بوروکراسی پیچیده ناامیدکنندهای را ایجاد میکند که تصور نادرستی از تفکیک قدرتها وجود ندارد
وقف اجباری به یک ایدئولوژی دولتی
همه شهروندان ملزم به پذیرش و خدمت به یک ایدئولوژی آخرالزمانی هستند که به شکست نظم قدیمی و مخوف و فاسد اختصاص دارد تا با یک جامعه جدید، از نظر نژادی خالص و اتوپیایی جایگزین شود. چشم پوشی از تمام اشکال سنتی جهت گیری سیاسی – لیبرال، محافظه کار یا پوپولیستی – ایدئولوژی توتالیتر مستلزم یک ارادت شخصی تقریباً مذهبی و بدون قید و شرط به یک رهبر کاریزماتیک است.
وفاداری تزلزل ناپذیر و کامل هم به ایدئولوژی رژیم و هم به رهبر آن خواستار است. اطاعت کامل از مقامات لازم است و از طریق ارعاب فیزیکی و تهدید به زندان اجرا می شود. از شهروندان خواسته می شود تا بدانند که تحت نظارت دائمی هستند. افکار فردی به عنوان تهدیدی بالقوه برای اهداف ایدئولوژی دولتی دلسرد شده و علنا مورد تمسخر قرار می گیرد. همانطور که اغلب به ژوزف استالین دیکتاتور تمامیتخواه شوروی نسبت داده میشود، «ایدهها از تفنگ قویتر هستند. ما اجازه نمیدهیم دشمنانمان تفنگ داشته باشند، چرا باید به آنها اجازه دهیم ایدههایی داشته باشند؟» تمام آزادی های اساسی، مانند آزادی بیان و اجتماع، سلب شده و قابل مجازات است.
کنترل دولتی رسانه ها
حکومت های توتالیتر تمام رسانه های جمعی از جمله هنر و ادبیات را کنترل می کنند. این کنترل، رژیم را قادر میسازد تا یک جریان دائمی از تبلیغات را تولید کند که برای «مهندسی کردن» مردم و جلوگیری از درک ناامیدانه بودن وضعیتشان طراحی شده است. این تبلیغات که اغلب مملو از عبارات کلیشه ای و گیج کننده است، با پوستری که توسط دولت تمامیت خواه در رمان کلاسیک جورج اورول در سال ۱۹۸۴ به تصویر کشیده شده است، مشخص می شود: «جنگ صلح است. آزادی بردگی است. جهل قدرت است.»
کنترل دولتی اقتصاد
رژیم های توتالیتر برای پیشبرد اهداف نظامی گرایانه غارتگرانه خود، مالکیت و کنترل همه جنبه های اقتصاد، از جمله سرمایه و همه ابزارهای تولید را دارند. بنابراین انگیزه های اقتصادی شخصی سرمایه داری غیرممکن می شود. از نظر تئوریکی بدون باری از اندیشه مستقل و تلاشی که برای موفقیت در نظام سرمایه داری لازم است، شهروندان فردی آزادند که صرفاً بر پیشبرد اهداف ایدئولوژیک رژیم تمرکز کنند.
سیستم وحشت و جنگ مداوم
تروریسم داخلی که در حمایت از رژیم علیه مخالفان انجام می شود با پوشیدن لباس های حزبی و استفاده از استعاره های تکمیلی برای تروریست ها مانند “سربازان طوفان”، “جنگجویان آزادی” یا “تیپ های کارگری” جشن گرفته می شود. رژیمهای توتالیتر برای جلب حمایت جهانی بیشتر از ایدئولوژی خود، تلاش میکنند تا همه افراد را متقاعد کنند که سربازان غیرنظامی در جنگی بیپایان هستند، علیه دشمنی شیطانی که اغلب بهطور ساده تعریف میشود.
منبع: thoughtco