در پشت حباب مسکن و سقوط اعتبار در سال ۲۰۰۸، پیتر شیف، یک کارگزار برجسته سهام، تصمیم گرفت کتابی در مورد علل اساسی این فجایع اقتصادی بنویسد. این کتاب که در سال ۲۰۱۰ نوشته شده است، بر این موضوع تمرکز دارد که چگونه تورم، مخارج کسری بودجه و بانک مرکزی میتوانند عوامل محرک سقوط اقتصادی متعددی باشند که در طول تاریخ شاهد آن بودهایم.
اگرچه کتاب شیف حکایت های متعدد و مثال های واقعی را ارائه می دهد، ما پنج موضوع واضح را در ۱۷ فصل کتاب ذکر کرده ایم. بنابراین، این خلاصه کتاب با هدف ارائه یک طرح کلی از این پنج پیام است که زیربنای کتاب هستند تا بتوانید درک بهتری از پیامی که پیتر شیف در تلاش است ارائه دهد به دست آورید. این کتاب به دلیل عدم پیشرفتی که در حوزه اقتصاد نسبت به سایر حوزه های دانشگاهی دیده شده است از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
موضوع اصلی ۱ – افزایش بهره وری
شیف اقتصاد را بر اساس بهره وری و منابع تعریف می کند. در واقع، شیف بیان می کند که اقتصاد به معنای واقعی کلمه به عنوان تلاش جامعه برای به حداکثر رساندن در دسترس بودن منابع محدود برای برآوردن هر چه بیشتر نیازهای انسانی است. در دنیای مدرن، این نیازهای انسان به طور فزاینده ای پیچیده شده است. همه ما هنوز خواهان ملزومات زندگی مانند غذا و سرپناه هستیم، اما نیازی به منابع پیچیده تری مانند گوشی های هوشمند با پیشرفته ترین فناوری های یکپارچه و سوپراسپرت هایی که با شتاب بسیار زیاد و حقوق محیط زیست ارائه می شوند، نداریم.
اقتصاد در حال رشد بوده است، زیرا اکنون زمان کمتری برای تامین منابع مشابه از ما میگیرد. بگویید که قبلاً به طور متوسط ۰.۲ روز کاری طول می کشید تا مردم نیاز روزانه خود را برای غذا برآورده کنند. هزار روز تا خواسته آنها برای گرفتن سرپناه برآورده شود. ۱۰ روز برای به دست آوردن آن گوشی هوشمند تمیز و ۶۰۰ روز برای سوپراسپرت. امروزه تنها ۰.۱، ۵۰۰، ۵ و ۳۰۰ روز کاری طول می کشد تا این خواسته ها برآورده شود. افزایش بهره وری باعث شده است که غذا، سرپناه، گوشی های هوشمند و ابرخودروها به راحتی در دسترس عموم قرار گیرند. این هدف یک اقتصاد است. در مقایسه با محاسبات اول، اکنون می توانید یک خانه، یک سوپراسپرت، ۱۰ گوشی هوشمند برای همه اقوام و غذا برای هزار روز تهیه کنید و هنوز ۵۰ روز برای اوقات فراغت خود باقی مانده است. این را با خرید فقط یک خانه قبل مقایسه کنید. شیف این را بدون شک چیز خوبی می داند. (شف به این شرایط در اقتصاد امریکا اشاره کرده است)
اما توجه به این نکته ضروری است که این کاهش زمان کار و افزایش اوقات فراغت تصادفی نیست، بلکه با بهره وری مرتبط است. معمولاً ابزارهای جدیدی را می طلبد که از نوآوری ناشی می شود که به نوبه خود از پس انداز و ریسک ناشی می شود. این ریسکپذیری اغلب به میزانی از اوقات فراغت نیاز دارد، زیرا هیچ فردی مبتکر نیست، اگر مجبور باشد تمام روز را صرفاً برای برآورده کردن نیاز اولیه یعنی قرار دادن غذا روی میز برای خانوادهاش کار کند. بنابراین، برای اینکه یک اقتصاد بهرهوری خود را افزایش دهد، که هدف اصلی آن است، پسانداز برای تسهیل نوآوری لازم است. بنابراین، شیف سپس بر اهمیت پس انداز تأکید می کند.
موضوع اصلی ۲ – پس انداز برای همه مهم است
پیتر شیف در کتاب خود تصویری روشن و روشنگر از چگونگی رشد اقتصاد و چرایی سقوط آن ارائه می دهد. با این حال، ما سعی کردهایم ویژگیهای این تصویر را بهویژه برای پسانداز اعمال کنیم. فقط به این فکر کنید: اگر هیچ کس در اقتصاد بیش از یک روز پول پس انداز نمی کرد، برای مثال، چگونه پروژه های زیربنایی بزرگ ساخته می شد؟ داروی جدید کشف می شود؟ نوآوری های صنعتی ساخته می شود؟ انجام چنین پروژه هایی تا هزاران روز پس انداز برای هزاران نفر هزینه دارد.
شیف خاطرنشان می کند که همه پس انداز ها یکسان ایجاد نمی شوند. برخی به رشد اقتصادی سریعتر از دیگران کمک می کنند. چهار راه اصلی وجود دارد که می توان از پس انداز استفاده کرد.
- پول ذخیره شده برای یک روز بارانی
- پولی که برای لذت شخصی مصرف می شود
- پولی که قرض داده می شود
- پول سرمایه گذاری شده
اولین مورد ممکن است برای اجازه دادن به اقتصاد به رشد مستقیم مفید نباشد، اما مهم است که در نظر بگیرید که چگونه پس انداز پول برای یک روز بارانی یک حائل حیاتی برای مواقع آشفتگی است. برخی از افراد، شرکتها و دولتها این را به سختی در طول همهگیری ویروس کرونا آموختهاند.
جایگزین دوم به رشد اقتصاد کمک نمی کند. این بدترین استفاده از پس انداز است. اقتصاد رشد نمی کند زیرا ما بیشتر مصرف می کنیم. ما بیشتر مصرف می کنیم زیرا اقتصاد رشد می کند. به گفته پیتر شیف، فکر کردن به اینکه میتوانیم خود بدون توجه به مشکلات اقتصاد خرج کنیم، مشکل اصلی پارادایم فعلی در حوزه اقتصاد است. مصرف بیش از توان مالی امروز ما در نهایت برای خود آینده یا فرزندانمان دردسرساز خواهد شد.
وام سومین جایگزین است. و اگر آنها به جای مصرف برای اهداف تجاری صرف شوند، واقعا می توانند به رشد اقتصاد کمک کنند. فقط به کارآفرین مشتاق فکر کنید. بدون پساندازی از طرف خودش یا شخص دیگری، او احتمالاً نمیتواند کسبوکار خود را بسازد، زیرا برای قرار دادن غذا روی میز خانوادهاش به یک جریان درآمد ثابت نیاز دارد.
گزینه چهارم، که سرمایه گذاری است، به همان دلیلی که وام های تجاری خوب هستند، عالی است. با نگاهی به این چهار گزینه، به راحتی می توان فهمید که اقتصاد سرمایه داری کار می کند. وام دهنده خواهان پرداخت بهره و سرمایه گذار سود سهام است. و این هر دو انگیزه های خودخواهانه هستند، اما اثرات سرریز مثبتی بر سایر افراد در اقتصاد نیز خواهند داشت. یک مفهوم بسیار مهم در اینجا هزینه فرصت است. درست مانند تقریباً هر چیز دیگری، پس انداز محدود است. پساندازهایی که برای مصرف استفاده میشوند را نمیتوان برای وامهای تجاری یا سرمایهگذاری استفاده کرد.
بنابراین روشی که بیشتر دولتها سیاستهای پولی را اجرا میکنند که مشوق مصرف است اما وامدهی و سرمایهگذاری را از بین میبرد، برای ما مضر هست.
موضوع اصلی ۳ – مزیت های نسبی
یکی از راههایی که میتوان بهرهوری را در نظر گرفت و چگونه آن را به حداکثر رساند، در نظر گرفتن اینکه چگونه داشتن افراد متخصص در یک زمینه خاص، جزء لاینفک بهرهوری هستند. به عنوان مثال، جامعهای متشکل از افراد A، B، C و D را تصور کنید. همه این افراد آرزوی داشتن نیازهای اولیه بشری دنیای مدرن را دارند: غذا، سرپناه، گوشیهای هوشمند و ابرخودروها. با این حال، این افراد در تولید این اقلام کارایی یکسانی ندارند. B، C و D می توانند در ۰.۲ روز کار به اندازه یک روز غذا تولید کنند، در حالی که A می تواند آن را فقط در ۰.۱ روز تولید کند. در مقایسه، B کارآمدترین سازنده سرپناه بود که تنها در ۵۰۰ روز یکی از آنها را ساخت، در حالی که برای بقیه دو برابر زمان صرف شد. C یک طراح با استعداد تلفن هوشمند بود و فقط پنج روز طول کشید تا یک گوشی هوشمند تولید کند، در حالی که برای بقیه ۱۰ روز طول کشید. به طور مشابه، D ماهرترین سازنده سوپرماشین ها بود.
در این قیاس، که اگر هر فردی از استعدادهای خود به نحو مطلوب استفاده کند، دنیای مدرن ما چگونه است، باید به A اجازه دهند غذا را تولید کند، B سرپناه بسازد، C گوشیهای هوشمند را تولید کند، و D ابرخودروها را در طول عمر خود بسازد. این به وضوح بهره وری را به حداکثر می رساند. به طور متوسط، می توان انتظار داشت که هر یک از آنها برای حدود ۳۰۰۰۰ روز غذا تقاضا کنند. پنج خانه، ۵۰۰ گوشی هوشمند و ۱۰ ابرخودرو نیز لازم دارند. حال، اگر از مهارت ها یا مزیت های نسبی خود به نحو مطلوب استفاده نکنند و همه چیز را خودشان تولید نکنند، بهره وری به حداکثر نخواهد رسید. با این حال، اگر آنها از مزیت های نسبی خود استفاده کنند و به هر کدام اجازه دهند آنچه را که در آن بهترین است انجام دهد و سپس کالاها را با یکدیگر مبادله کنند، بین ۱۸ تا ۲۰۰۰۰ روز فرصت خواهند داشت.
اساساً، اگر کارگران در یک اقتصاد، در آنچه در آن بهترین هستند، متخصص شوند، بهرهوری اقتصاد رشد خواهد کرد. بنابراین مزیت های نسبی برای اقتصاد داخل کشور حائز اهمیت است. با این حال، ما همچنین باید در نظر بگیریم که چگونه تجارت بینالمللی میتواند به همان اندازه در بهبود بهرهوری و میزان اوقات فراغت ما اهمیت داشته باشد. در نظر بگیرید که آیا K و L از کشورهایی غیر از A، B، C و D قادر به تولید غذا در تنها ۰.۰۵ روز کاری و سرپناه در تنها ۲۵۰ روز هستند … همه می توانند اوقات فراغت بیشتری داشته باشند. علاوه بر این، پساندازهای بیشتری برای وامهای تجاری و سرمایهگذاری در دسترس خواهد بود، که میتواند بهرهوری اقتصاد را حتی بیشتر از این هم افزایش دهد.
برخی ممکن است نگران باشند که در این صورت مشاغل کافی برای ایجاد چرخه اقتصادی وجود نخواهد داشت. شیف این موضوع را با اشاره به اینکه هدف اقتصاد فراهم کردن شغل نیست، هدف به حداکثر رساندن بهرهوری در اقتصادی است که در آن بهرهوری در حال افزایش است و مزیتهای نسبی به حداکثر میرسد، این موضوع را به چالش میکشد. بنابراین، قیمت ها در واقع باید کاهش یابد. L می تواند پناهگاه ها را به قیمت ۳۵۰ روز کاری بفروشد و همچنان سود داشته باشد، در حالی که B باید آنها را به قیمت ۶۰۰ روز کاری می فروخت تا همان سود را کسب کند.
موضوع اصلی ۴ – چگونه دولت در توقف رشد اقتصادی شریک است
شیف می پذیرد که برخی از خدمات وجود دارد که مسلماً باید برای همه افراد در یک اقتصاد جهانی باشد. این تا حدی به این دلیل است که بازار آزاد راه حلی برای تأمین این نیازهای انسانی به شیوه ای مؤثر ارائه نمی دهد. اینها امنیت شخصی و عدالت هستند. برای مثال، A، B، C و D ممکن است بخشی از تولید خود را واگذار کنند تا E را برای امنیت و F را برای عدالت استخدام کنند. و E و F سپس به عنوان کارمندان دولتی این کشور استخدام می شوند. نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه کرد این است: دولت خود نیازهای اساسی اقتصاد را تولید نمی کند. از پس انداز مالیات دهندگان برای ارائه خدمات استفاده می کند. به همین دلیل مخارج دولت با هزینه مالیات دهندگان یکسان است. شیف بیان می کند که ما هرگز نباید این را فراموش کنیم. زمانی که دولت شروع به ارائه خدماتی مانند مراقبت های بهداشتی، زیرساخت ها، آموزش و بانکداری می کند، کمی سوال برانگیزتر است. سوال مهمی که همیشه باید پرسید این است که آیا دولت می تواند این نیازهای انسانی را به شیوه ای کارآمدتر از بازار تامین کند؟
شیف خواننده را تشویق می کند که در نظر بگیرد که سیاستمداران می خواهند دوباره انتخاب شوند. به همین دلیل، دولتها پساندازهای خود را در مواقعی خرج میکنند که انجام آن از نظر سیاسی حیاتیتر باشد. از سوی دیگر، وام دهندگان خصوصی، تنها در جایی که از نظر اقتصادی قابل دفاع باشد، پس انداز خود را خرج می کنند. به همین دلیل، وام های خصوصی در کمک به رشد اقتصاد کارآمدتر است. بخش مهم اینجاست: اگر پس انداز به هدر برود، رشد اقتصاد بسیار کندتر از آن چیزی است که می توانست داشته باشد. در برخی موارد حتی باعث از کار افتادن آن می شود. به عنوان مثال، در طول بحران مالی سال ۲۰۰۸، می توان ادعا کرد که دولت نقش مهمی در سقوط داشته است. رونق قیمت مسکن تا حدودی ناشی از اقدامات دولت بود. نرخهای بهره فدرال کاهش یافته بود تا وامگیری ارزانتر شود و بانکها تشویق شدند وامهای مسکن پرریسکتر صادر کنند، زیرا میدانستند که میتوانند این وامها را فوراً به نهادهای دولتی بفروشند. به عبارت دیگر، دولت تصمیم گرفت که پساندازهای خصوصی آمریکا باید به سمت ارتقای استانداردهای مسکن مردمش، بهویژه افرادی که دارای محدودیت مالی هستند، باشد.
موضوع زیربنایی ۵ – بانک ها برای رشد اقتصاد یکپارچه هستند
بانکها در جامعه حیاتی هستند زیرا به مردم کمک میکنند تا پول خود را به روشی امن پسانداز کنند، در حالی که به مردم اجازه میدهند پول را به روشهای اصولی تر از آنچه که میدانند تخصیص و سرمایهگذاری کنند. به این ترتیب بانک ها به حداکثر رساندن بهره وری و کارایی پس انداز کمک می کنند. نرخ بهره، یا پرداخت به کسانی که تصمیم می گیرند پول خود را به بانک ها وام دهند، توسط سه عامل تعیین می شود.
- تمایل به به حداکثر رساندن بازده سپرده ها
- ترس از دست دادن سرمایه در پروژه های مخاطره آمیز
- ترجیح زمانی برای مصرف
رابطه بین دولت و بانک ها چگونه بهره وری ما را محدود می کند. شیف ما را تشویق می کند که این سناریو را در نظر بگیریم: اگر دولت تصمیم بگیرد که یک گوشی هوشمند باید ۵۰۰ دلار قیمت داشته باشد، اکثر مردم این اقدامات را به عنوان کمونیسم توصیف می کنند. وقتی دولت در قیمت و تولید کالا دخالت می کند، لذت نمی بریم. با این حال، بنا به دلایلی با دولت که قیمت پسانداز و وام را تعیین میکند مشکلی نداریم. در ایالات متحده، فدرال رزرو به طور مؤثر قیمت پول را با تصمیم گیری در مورد نرخ بهره ای که همه بانک های دیگر می توانند از طریق نرخ صندوق های فدرال وام گرفته و وام دهند، تعیین می کند.
شیف سه دلیل ارائه می دهد که چرا به طور بالقوه ایده بهتری است که بانک های فردی خودشان در مورد نرخ ها تصمیم بگیرند، برخلاف اینکه یک نهاد متمرکز در مورد این نرخ ها برای آنها تصمیم بگیرد.
- نمایندگان فدرال تصمیمات کوتاه مدتی می گیرند که صاحب کسب و کار یک بانک منفرد هرگز انجام نمی دهد. اگر فدرال رزرو متمرکز بتواند تصمیمات آگاهانه تری نسبت به مجموع میلیون ها تصمیم مستقل بگیرد، بسیار سوال برانگیز خواهد بود. فدرال رزرو معمولاً تصمیماتی اتخاذ می کند که بر اساس عوامل سیاسی و نه اقتصادی است. به عنوان مثال، رئیس فدرال رزرو توسط رئیس جمهور ایالات متحده نامزد می شود، بنابراین سرنوشت روسای جمهور و صندلی فدرال رزرو به هم گره خورده است.
- سیاست های تورمی و پولی که امروز دنبال می شود برای اقتصاد ما مضر است. آنها مضر هستند زیرا به جای پس انداز، انگیزه خرج کردن ایجاد می کنند. تورم صرفاً وسیلهای برای انتقال ثروت از هر کسی است که به یک ارز خاص پسانداز دارد به هر کسی که به همان ارز بدهی دارد.
- سوء استفاده از اعتبار و اهرم یکی از دلایل اصلی هر پنج سقوط اقتصادی بزرگ در تاریخ بوده است.