قدرت اقتصادی توانایی کشورها، مشاغل یا افراد برای بهبود استاندارد زندگی خود است. آزادی آنها را برای تصمیمگیری افزایش میدهد که به تنهایی به نفع خودشان عمل کنند و توانایی هر نیروی خارجی را برای کاهش آزادیشان کاهش میدهد.
قدرت خرید جزء مهمی از قدرت اقتصادی است. کشورها، شرکتها و افراد میتوانند با بهبود درآمد خود، قدرت اقتصادی کسب کنند و از این طریق بر ثروت خود بیفزایند. این به آنها اجازه می دهد تا کالاها و خدمات بهتر و بیشتری را برای رفع نیازهای خود خریداری کنند.
راه افزایش درآمد، تولید کالا یا خدمتی است که سود واقعی را برای دنیا فراهم کند. قوانین عرضه و تقاضا متضمن این هستند که مشتریان بالاترین قیمت را برای دریافت آن مزیت بپردازند. قدرت اقتصادی برای یک کشور، ممکن است به معنای تولید تجهیزات با تکنولوژی بالا، ارائه نیروی کار ارزان برای تولید محصولات مصرفی، یا داشتن مقدار زیادی نفت باشد.
قدرت اقتصادی بخش خصوصی
نمونه هایی از شرکت هایی که سود واقعی ارائه می دهند عبارتند از اپل، گوگل و آمازون. اولی محصولات با فناوری پیشرفته را می فروشد، دومی با سرمایه گذاری در یک موتور جستجوی عالی، و سومی تحویل سریع از طیف گسترده ای از کالاها را ارائه می دهد.
افراد با ارائه خدمات تخصصی درآمد خود را افزایش می دهند و قدرت اقتصادی کسب می کنند. افرادی که این کار را انجام می دهند شامل پزشکان، مهندسان نرم افزار و ورزشکاران هستند. بسیاری از پزشکان به دلیل داشتن مهارتهای غیرمعمول و با تقاضای بالا، حقوق بالایی دارند. در حالی که ورزشکاران و دیگر افراد مشهور چیزی چندان حیاتی تولید نمی کنند، از تمایل مردم برای صرف هزینه برای دیدن اجرای آنها سود می برند.
انحصارها با داشتن اکثر کالاها یا خدمات مورد نظر، قدرت اقتصادی زیادی به همراه می آورند. گوگل ۸۷.۶ درصد از بازار جستجوی اینترنتی را در اختیار دارد، در حالی که نزدیکترین رقبای آن -بینگ مایکروسافت و یاهو – ۱۰.۴ درصد را با هم تشکیل می دهند.
قدرت اقتصادی چیزی فراتر از تولید ناخالص ملی است
تولید ناخالص فقط بخشی از قدرت اقتصادی را تشکیل می دهد. با این حال به دلیل سادگی بسیاری از تحلیل گران صرفا با تکیه بر تولید ناخالص داخلی به بررسی قدرت اقتصادی کشورها می پردازند که می تواند گمراه کننده باشد.
برای درک بهتر این موضوع دو کشور با تولید ناخالص داخلی یکسان را در نظر بگیرید. یک کشور تنها در ۱۰ سال به این تولید دست یافته است اما کشور دیگر در طول صد سال به این رقم رسیده. رقم تولید ناخالص داخلی در هر دو کشور یکسان است اما ثروت انباشته در کشوری که در مدت زمان ده سال به سطح تولید ناخالص داخلی دست یافته به مراتب بیشتر است، پس قدرت اقتصادی بیشتری دارد که می تواند از آن در کنترل بحران ها یا سایر موارد استفاده کند.
نمونه دیگر از قدرت اقتصادی را می توان در تاثیر دلار برای کشور امریکا جستجو کرد. دلار امریکا در حقیقت واحد پولی کسب و کار در سطح جهانی می باشد. به ساده ترین زبان ممکن شرکت های امریکایی نیازی به تبدیل پول خود به ارز دیگر برای مبادلات مختلف ندارند و از این روی مسیر کسب و کار آنها (همچنین درصدی برای تبدیل پرداخت نمی کنند.) آسان تر خواهد بود.