مدیریت چیست: وظایف، سبک ها و تعاریف
مدیریت سنگ بنای موفقیت یک سازمان است. نتیجه گیری و ایجاد هماهنگی در یک سازمان یا سیستم از هر نوعی وابستگی شدید به دیدگاهها، افکار و نحوه عملکرد مدیران آن دارد. اما به راستی مدیریت چیست. در این مقاله نگاهی به تعریف این مفهوم، اجزای آن و سایر موارد مرتبط خواهیم داشت.
فهرست محتوا
تعریف مدیریت و وظایف آن
مدیریت عبارت است از هماهنگی و اداره وظایف برای رسیدن به یک هدف. چنین فعالیت های مدیریتی شامل تنظیم استراتژی سازمان و هماهنگی تلاش های کارکنان برای دستیابی به این اهداف از طریق استفاده از منابع موجود می باشد. مدیر همچنین می تواند به ساختار ارشدیت کارکنان در یک سازمان اشاره کند.
برای اینکه یک مدیر کارآمد باشید، باید مجموعه ای از مهارت ها از جمله برنامه ریزی، ارتباطات، سازماندهی و رهبری را توسعه دهید. شما همچنین به دانش گسترده ای از اهداف شرکت و نحوه هدایت کارکنان، فروش و سایر عملیات ها برای دستیابی به آنها نیاز دارید.
تعریف مدیریت از دیدگاه دانشمندان
فردریک ویسنلو تیلور
تیلور یکی از کسانی بود که روی مدیریت علمی تاکید کرد. از دیدگاه وی این دارای ۴ اصل اساسی است که امروزه برای سازمانها نیز اعمال می شود:
- به هر شغل یا کار به صورت علمی نگاه کنید تا “یکی از بهترین راه ها” را برای انجام کار مشخص کنید. این یک تغییر از روش قبلی “قاعده سرانگشتی” است که در آن کارگران راه های خود را برای انجام کار ابداع می کردند.
- کارگران مناسب را برای هر شغل استخدام کنید و به آنها آموزش دهید تا با حداکثر کارایی کار کنند.
- نظارت بر عملکرد کارگران، و ارائه آموزش و آموزش در صورت نیاز.
- کار را بین مدیریت و نیروی کار تقسیم کنید تا مدیران بتوانند برنامه ریزی و آموزش دهد و کارگران بتوانند کار را به نحو احسن اجرا کنند.
فرانک و لیلیان گیلبرت
در حالی که تیلور در حال انجام مطالعات زمانی خود بود، فرانک و لیلیان گیلبرت در حال تکمیل کار خود در زمینه مطالعات حرکتی برای مدیریت علمی بیشتر بودند. نام گیلبرت ممکن است برای هر کسی که کتاب Cheaper By The Dozen را خوانده باشد (یا فیلمی را که از کتاب الهام گرفته شده است دیده است) آشنا باشد. این کتاب یک رمان زندگینامهای درباره خانواده گیلبرت، دوازده فرزندشان، و تلاشهای اغلب طنزآمیز خانواده گیلبرت برای به کارگیری روشهای کارآمدی خود در خانوادهشان است.
گیلبرت ها از بینش های علمی برای توسعه یک روش مطالعه بر اساس تجزیه و تحلیل حرکات کار استفاده کردند که شامل فیلمبرداری از جزئیات فعالیت های کارگر و در عین حال ثبت زمان انجام آن فعالیت ها بود. این فیلم ها به ایجاد یک رکورد بصری از نحوه تکمیل کار کمک کردند و بر زمینه هایی برای بهبود تأکید داشتند. ثانیاً، این فیلم ها همچنین در خدمت آموزش کارگران در مورد بهترین روش برای اجرای کارشان بود.
این روش به گیلبرت ها اجازه داد تا بر اساس بهترین عناصر جریان کار را بنا کنند و بهترین روش استاندارد شده را ایجاد نمایند. مطالعات زمان و حرکت با هم برای دستیابی به نتایج منطقی و معقول و یافتن بهترین روش برای اجرای روش های کاری جدید استفاده می شود. در حالی که کار تیلور اغلب با کار گیلبرت ها مرتبط است، یک شکاف فلسفی واضح بین این دو نظریه علمی-مدیریت وجود دارد. تیلور روی کاهش زمان فرآیند متمرکز بود، در حالی که گیلبرت ها سعی کردند با کاهش حرکات درگیر، فرآیند کلی را کارآمدتر کنند. آنها رویکرد خود را بیشتر به رفاه کارگران میدیدند تا تیلوریسم، که در آن کارگران کمتر با سود مرتبط بودند. این اختلاف منجر به شکاف شخصی بین تیلور و خانواده گیلبرت شد که پس از مرگ تیلور به نوعی از رقابت بین گیلبرتها و پیروان تیلور تبدیل گردید.
وظایف پنج گانه مدیریت شامل موارد زیر می شود:
- تعیین اهداف
- سازماندهی
- ایجاد انگیزه در تیم
- ابداع سیستم های اندازه گیری و ارزیابی
- توسعه و پیشبرد افراد
سبک های مدیریت
سه دسته عمومی از سبک های مدیریت وجود دارد: اتوکراتیک، دموکراتیک و laissez-faire (عدم مداخله) در این دسته ها نیز سبکهای فرعی نیز وجود دارند که هر یک دارای موافقان و مخالفان خاص به خود هستند.
سطوح مدیریت
کسبوکارها و شرکتهای بزرگ اغلب دارای سه سطح اصلی هستند که در یک ساختار سلسله مراتبی سازماندهی شدهاند. ممکن است اصطلاحاتی را شنیده باشید که به این لایه های مختلف مدیریت اشاره دارد، مانند “مدیریت میانی” یا “مدیریت ارشد”.
مدیریت سطح پایین
مدیران سطح پایین شامل نقش هایی مانند رهبران خط مقدم تیم، سرکارگرها، رهبران بخش و سرپرست هستند. این سطح از مدیریت که پایین ترین سطح در سه لایه است، مسئول نظارت بر کارهای روزمره تک تک کارکنان یا اعضای کارکنان و ارائه جهت به آنها در کارشان است.
مسئولیتهای مدیریت سطح پایین اغلب شامل اطمینان از کیفیت کار کارکنان، هدایت کارکنان در فعالیتهای روزمره و مسیریابی مشکلات کارکنان از طریق کانالهای مناسب است. آنها همچنین مسئول نظارت روزانه و برنامه ریزی شغلی برای تیم خود و همچنین ارائه بازخورد در مورد عملکرد کارکنان خود هستند.
لایه میانی مدیریت
مدیران میانی، لایه بعدی در سلسله مراتب مدیریت، توسط مدیریت ارشد نظارت می شوند. مدیریت میانی شامل افرادی است که در نقش های مدیر بخش، مدیر منطقه ای و مدیر شعبه کار می کنند. مدیریت میانی مسئول انتقال اهداف استراتژیک توسعه یافته توسط مدیریت ارشد در خط مقدم به مدیران خط مقدم است.
برخلاف مدیریت ارشد، مدیران میانی زمان بیشتری را صرف کارکردهای سازمانی و سازمانی می کنند. این شامل تعریف و بحث در مورد سیاست های مهم برای مدیریت پایین تر، ارائه راهنمایی برای مدیریت سطوح پایین تر برای دستیابی به عملکرد بهتر و اجرای برنامه های سازمانی در جهت مدیریت ارشد است.
مدیریت ارشد
مدیریت ارشد، از جمله مدیر عامل، رئیس، معاون رئیس و اعضای هیئت مدیره، در لایه بالایی این سلسله مراتب مدیریتی قرار دارند. مدیریت ارشد باید اهداف و جهت گیری کلی یک سازمان را تعیین کند. مدیریت ارشد برنامه های استراتژیک و خط مشی های کل شرکت را توسعه می دهد و در مورد جهت گیری سازمان در بالاترین سطح تصمیم می گیرد. آنها همچنین معمولاً نقش اساسی در بسیج منابع خارجی دارند و در برابر سهامداران شرکت و همچنین عموم مردم نسبت به عملکرد شرکت پاسخگو هستند.
اهمیت مدیریت چیست؟
مدیریت را می توان به سکان دار یک کشتی تشبیه کرد. کدام کشتی است که با وجود تمام تلاش خدمه خود و بدون داشتن یک سکاندار خوب به مقصد رسیده باشد؟
کمک به دستیابی به اهداف گروهی
مدیریت عوامل تولید را مرتب می کند، منابع را جمع آوری و سازماندهی می کند، منابع را به شیوه ای موثر برای دستیابی به اهداف یکپارچه می کند. تلاش های گروهی را به سمت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده هدایت می کند. با تعریف واضح هدف سازمان، هیچ اتلاف وقت، پول و تلاش وجود نخواهد داشت. مدیریت منابع نامرتب مردان، ماشین آلات، پول و غیره را به یک شرکت مفید تبدیل می کند. این منابع به گونه ای هماهنگ، هدایت و کنترل می شوند که شرکت در جهت دستیابی به اهداف تلاش می کند.
استفاده بهینه از منابع
مدیریت از تمام منابع فیزیکی و انسانی به طور مولد استفاده می کند. این منجر به اثربخشی در مدیریت می شود. مدیریت حداکثر استفاده را از منابع کمیاب با انتخاب بهترین استفاده جایگزین ممکن در صنعت از بین مصارف مختلف فراهم می کند. بهره گیری از افراد متخصص، حرفه ای و این خدمات منجر به استفاده از مهارت ها، دانش و بهره برداری مناسب از آنان می شود و از هدر رفتن آنها جلوگیری می کند. اگر كاركنان و ماشين آلات حداكثر توليد خود را داشته باشند، هيچ منبعي كم كار نخواهد شد.
کاهش هزینه ها
با برنامه ریزی مناسب و با استفاده از حداقل ورودی و حداکثر خروجی، حداکثر نتایج را از طریق حداقل ورودی به دست می آورد. مدیریت از منابع فیزیکی، انسانی و مالی به گونه ای استفاده می کند که بهترین ترکیب را در پی داشته باشد. این به کاهش هزینه کمک می کند.
ایجاد سازمان هماهنگ
عدم تداخل تلاش ها (عملکردهای صاف و هماهنگ). ایجاد ساختار سازمانی سالم یکی از اهداف مدیریت است که با هدف سازمان هماهنگ است و برای تحقق این امر، رابطه اقتدار و مسئولیت مؤثری برقرار می کند، یعنی چه کسی در برابر چه کسی پاسخگو است، چه کسی می تواند به چه کسی دستور دهد، چه کسی مافوق است. و چه کسانی زیردستان هستند. مدیریت پست های مختلف را با افراد مناسب، دارای مهارت ها، آموزش و صلاحیت مناسب پر می کند. همه وظایف باید برای همه شفاف شود.
ایجاد تعادل
سازمان را قادر می سازد تا در محیط متغیر زنده بماند. با محیط در حال تغییر ارتباط برقرار می کند. با تغییر محیط خارجی، هماهنگی اولیه سازمان باید تغییر کند. بنابراین سازمان را با تقاضای متغیر بازار / نیازهای متغیر جوامع تطبیق می دهد. مسئول رشد و بقای سازمان است.
ایجاد رفاه برای جامعه
به نقل از managementstudyguide مدیریت کارآمد منجر به تولید اقتصادی بهتر می شود که به نوبه خود به افزایش رفاه مردم کمک می کند. مدیریت خوب با اجتناب از هدر دادن منابع کمیاب، کار دشوار را آسان می کند. استاندارد زندگی را بهبود می بخشد. سود را افزایش می دهد که برای کسب و کار مفید است و جامعه با ایجاد فرصت های شغلی که درآمدی در دست دارد، حداکثر بازده را با حداقل هزینه به دست می آورد. سازمان با محصولات و تحقیقات جدید مفید برای جامعه عرضه می شود.